اومدم سر کوچه تون ، در خونه تون خونه نبودی
بگو بگو راستشو بگو ، با کی کجا رفته بودی ...
پی نوشت : قبول دارید که بهار ، مزخرف یا شایدم مضخرف ترین فصل سال است ؟!
برچسبها: Funny
دوست ناشناس عزیزی در مورد مطلب قلبی بنده شدیدن انتقاد کردند و بنده رو محکوم به خیلی چیزا کردند . من هم بر آن شدم تا به پیشنهاد دوستان جواب گفته هاش رو بدم.
اول اینکه باید بگم بنده هیچ دروغی نگفتم. شما اگه کمی چشمات رو باز کنی و دور و برت رو بهتر ببینی میبینی که همه ی این اتفاقا میوفته به دست آدمایی که مسلمونن . ما همگی از نطفه مسلمونیم اونم از نوع شیعه، من هم یکی مثل شما البته اصلن برام مهم نیست. باید بگم چیزی که ما از اسلام می بینیم همینیه که تووی مملکت گل و بلبلمون پیاده شده و از سی سال پیش که توسط خمینی اسلام نااااااااااااااااااااااااااااب محمدی وارد کشورمون شد خیلی چیزا تغییر کرد. مثلن در مورد آدم کشی هر کسی بر خلاف عقاید آقایون حرفی بزنه بر علیه اسلام حرف زده پس باید اعدام بشه . این همون کاریه که بت بزرگتون خمینی پایه و اساسش رو گذاشت و در تابستان سال شصت وهفت تووی یک شب حکم اعدام هزاران آدم بد بختو صادر کرد. اتفاقی که لکه ی ننگی شد واسه این مملکت.
دروغ و ریا و فساد و تجاوز و دزدی و غیره ... که دیگه حرفش نگفتنیه .
حالا بر میگردم به موضوع اصلی " اسلام " چیزی که 1400 ساله پیش تووی عربستان پیدا شد و حالا شما براش کاسه داغ تر از آش شدی. برو ببین اصلت به کجا بر میگرده . و از اون زمان تا حالا هزاران تحریف درش بوجود اومده. مثلن ما که به قول خودت شیه هستیم واسه خودمون دوازده امام درست کردیم و دوازدهمیشم غیبش کردیم و اسمشم گذاشتیم امام زمان و یه چاهم کندیم تووی بیابونای اطراف قم اسمشو گذاشتیم جمکران و هی میریم کاغذ میندازیم تووش تا یکی بیاد ورداره . خداوکیلی مسخره نیست ؟ بابا دیگه تووی این دوره زمونه کی نامه می نویسه ؟ دیگه ایمیل و چت زنده و تکنولوژی کلی پیشرفت کرده .
ما شیعه ها بر خلاف اهل سنت 2 تا قران داریم یکیش همون قران خودمونه یکیشم احادیثه که گفته شده بعد میایم زرنگ بازی درمیاریم هر چی تووی قران نبود براش حدیث پیدا می کنیم برعکسشم هرچی در موردش حدیث نبود آیه میاریم.
حالا تو برو هی نامه بنداز توو چا...
مسلمون به مسلمون تجاوز میکنه به بدترین شکل ممکن . دروغ میگه مثل نقل ونبات . میکشه مثل برگ خزون . میدزده مثل آب خوردن ، واسه توجیحش یا حدیث هست یا آیه. بگردی پیدا میکنی.
بعضی از این مسلمون جماعت از کمر به پایین فکر میکنن چیزی به اسم مغز تووی سرشون نیست همین جوری یلخی از یه چیزی حمایت میکنن، تو تا حالا شنیدی بگن تووی بهشت کتابخونه هست ؟ یا مدرسه داره ؟ یا سینما ؟ میگن حوری داره ، آدم خوبی باش تا بری تووی بهشت پیش حوریا ، از کمر به پایین انگار خیلی مهمه.
قبل از اینکه مسلمون باشی سعی کن انسان باشی. من دوست ندارم احساسات کسی رو جریحه دار کنم پس خیلی وارد این بحث نمی شم . گرچه که همه ی این حرفا عقاید شخصیه خودمه ولی خیلی ها جنبشو ندارن.
اول اینکه باید بگم بنده هیچ دروغی نگفتم. شما اگه کمی چشمات رو باز کنی و دور و برت رو بهتر ببینی میبینی که همه ی این اتفاقا میوفته به دست آدمایی که مسلمونن . ما همگی از نطفه مسلمونیم اونم از نوع شیعه، من هم یکی مثل شما البته اصلن برام مهم نیست. باید بگم چیزی که ما از اسلام می بینیم همینیه که تووی مملکت گل و بلبلمون پیاده شده و از سی سال پیش که توسط خمینی اسلام نااااااااااااااااااااااااااااب محمدی وارد کشورمون شد خیلی چیزا تغییر کرد. مثلن در مورد آدم کشی هر کسی بر خلاف عقاید آقایون حرفی بزنه بر علیه اسلام حرف زده پس باید اعدام بشه . این همون کاریه که بت بزرگتون خمینی پایه و اساسش رو گذاشت و در تابستان سال شصت وهفت تووی یک شب حکم اعدام هزاران آدم بد بختو صادر کرد. اتفاقی که لکه ی ننگی شد واسه این مملکت.
دروغ و ریا و فساد و تجاوز و دزدی و غیره ... که دیگه حرفش نگفتنیه .
حالا بر میگردم به موضوع اصلی " اسلام " چیزی که 1400 ساله پیش تووی عربستان پیدا شد و حالا شما براش کاسه داغ تر از آش شدی. برو ببین اصلت به کجا بر میگرده . و از اون زمان تا حالا هزاران تحریف درش بوجود اومده. مثلن ما که به قول خودت شیه هستیم واسه خودمون دوازده امام درست کردیم و دوازدهمیشم غیبش کردیم و اسمشم گذاشتیم امام زمان و یه چاهم کندیم تووی بیابونای اطراف قم اسمشو گذاشتیم جمکران و هی میریم کاغذ میندازیم تووش تا یکی بیاد ورداره . خداوکیلی مسخره نیست ؟ بابا دیگه تووی این دوره زمونه کی نامه می نویسه ؟ دیگه ایمیل و چت زنده و تکنولوژی کلی پیشرفت کرده .
ما شیعه ها بر خلاف اهل سنت 2 تا قران داریم یکیش همون قران خودمونه یکیشم احادیثه که گفته شده بعد میایم زرنگ بازی درمیاریم هر چی تووی قران نبود براش حدیث پیدا می کنیم برعکسشم هرچی در موردش حدیث نبود آیه میاریم.
حالا تو برو هی نامه بنداز توو چا...
مسلمون به مسلمون تجاوز میکنه به بدترین شکل ممکن . دروغ میگه مثل نقل ونبات . میکشه مثل برگ خزون . میدزده مثل آب خوردن ، واسه توجیحش یا حدیث هست یا آیه. بگردی پیدا میکنی.
بعضی از این مسلمون جماعت از کمر به پایین فکر میکنن چیزی به اسم مغز تووی سرشون نیست همین جوری یلخی از یه چیزی حمایت میکنن، تو تا حالا شنیدی بگن تووی بهشت کتابخونه هست ؟ یا مدرسه داره ؟ یا سینما ؟ میگن حوری داره ، آدم خوبی باش تا بری تووی بهشت پیش حوریا ، از کمر به پایین انگار خیلی مهمه.
قبل از اینکه مسلمون باشی سعی کن انسان باشی. من دوست ندارم احساسات کسی رو جریحه دار کنم پس خیلی وارد این بحث نمی شم . گرچه که همه ی این حرفا عقاید شخصیه خودمه ولی خیلی ها جنبشو ندارن.
برچسبها: For U
و "خواجه نصیر الدین " دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است :
در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟
من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم .
خواجه نصیر الدین فرمود :
ای شیخ تو کوشش ها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا هنگامی که شبانگاه با بانویش همبستر می شود , راه بر او شناسانده شده است .
اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار او است.
من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم , دین ها و آیین ها دیده ام . از "غوتمه ( بودا ) "در خاورزمین تا "مانی ایرانی" در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند .
آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد .
اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان " اما " و " اگر " دارد .
در اسلام تو را می گویند :
دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست .
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .
و این " اماها " مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند .
و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است.
در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟
من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم .
خواجه نصیر الدین فرمود :
ای شیخ تو کوشش ها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا هنگامی که شبانگاه با بانویش همبستر می شود , راه بر او شناسانده شده است .
اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار او است.
من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم , دین ها و آیین ها دیده ام . از "غوتمه ( بودا ) "در خاورزمین تا "مانی ایرانی" در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند .
آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد .
اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان " اما " و " اگر " دارد .
در اسلام تو را می گویند :
دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست .
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .
و این " اماها " مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند .
و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است.
برچسبها: Funny
همه بدبختی ما از این "بز"ها و "بز زاده" هاست.
با آنکه کارشناسان کشاورزی و سازمان مراتع و متخصصان حفظ و احیای مراتع بارها وجود بز زل خطز بزرگی برای مراتع و آب و خاک کشور دانسته اند معهذا مشاهده می شود هر روز به تعداد بزهای کشور اضافه می گردد و حتی بز گر هم در میان این بزها دیده می شود!
بزها که علامت مشخصه آن ها ریش بلندشان است و این ریش بلند ، آن ها را در میان گله گوسفندان متمایز میسازد :
1 – دارای سم های تیزی هستند و با سم های تیز خود بروی منابع با ارزش دست اندازی می کنند! آن ها روی دو پای عقب خود می ایستند و به تنه درختان سم می کشند و باعث نابودی درختان می شوند.
2 _ با سم های تیز خود پای ریشه درختان و گیاهان را شخم میزنند و باعث تخریب خاک می شوند. گیاهان روی واتع را از ایشه می کنند و از بیخ وبن می خورند و به این ترتیب هر جا بز چرا کند پس از مدتی عاری لز هر نوع گیاه ورستنی می گردد.
3 – بز حیوان ناسازگاری است و مرتبا در میان گله گوسفندان به دنبال قدرت طلبی و خودنمایی وزیر پا گذاشتن حوق گله گوسفندان می باشد و در این رهگذر بعضا با استفاده از " رانت " شاخ خود (!) به خشم و چار گوسفندان بینوا می کوبد و با اعمال خشونت و سرکوب گوسفندان را مرعوب کرده ، خفقان سیاسی راه می اندازد و آزادی بع بع گوسفندان را سلب می نماید!
بزها معمولا تعدادی بزغاله هم دارند و این بز زاده ها که معمولا در پناه سایه پدرانشان حرکت می کنند چمن ها و علف های مرغوب صحرا را تصاحب کرده و قسمت های مرغوب زمین و امکانات طبیعی و خدادادی را غارت می کنند!
در گذشته برنامه وسیعی برای بز زدایی از کشور وجود داشت و قرار بود نسل بز در کشور برانداخته شود ، اما متاسفانه به این وعده ها و برنامه ها عمل نشده و حالیه بز ها در اکثر نقاط کشور دیده می شوند . جا دارد مسئولین امر برای احیای جامعه گوسفندی و پیشرفت و توسع مراتع و حشم داری و رفاه جامعه احشام ، سم تیز این بز های زبان نفهم سیری ناپذیر را از سر گوسفندان کوتاه نمایند . در حال حاظر در بسیاری از کشور های جهان به بز به عنوان یک جانوار مزاحم نگاه می کنند و بز ها فقط در کشور های عربی و گرم وسوزان و بعضی ممالک آفریقایی، آن هم در صحاری گرم و بی آب و علف وجود دارند.
اکنون که مضرات بزها و بززاده ها ( بزغاله ) برهمگان روشن شده است جا دارد گوسفندان وحترم و حشم داران و مرتع داران عزیز ، اوپوزیسیون فعالی برای مبارزه قاطع با بزها تاسیس و سم بزها را از این آب خاک ( ایران عزیز ) کوتاه کنند!
به هرحال به نظر می رسد بخش اعظم بدبختی ما ناشی از بز بیاری باشد و خدا لعنت کند کسی راکه پای بز را به این مملکت باز کرد!
با آنکه کارشناسان کشاورزی و سازمان مراتع و متخصصان حفظ و احیای مراتع بارها وجود بز زل خطز بزرگی برای مراتع و آب و خاک کشور دانسته اند معهذا مشاهده می شود هر روز به تعداد بزهای کشور اضافه می گردد و حتی بز گر هم در میان این بزها دیده می شود!
بزها که علامت مشخصه آن ها ریش بلندشان است و این ریش بلند ، آن ها را در میان گله گوسفندان متمایز میسازد :
1 – دارای سم های تیزی هستند و با سم های تیز خود بروی منابع با ارزش دست اندازی می کنند! آن ها روی دو پای عقب خود می ایستند و به تنه درختان سم می کشند و باعث نابودی درختان می شوند.
2 _ با سم های تیز خود پای ریشه درختان و گیاهان را شخم میزنند و باعث تخریب خاک می شوند. گیاهان روی واتع را از ایشه می کنند و از بیخ وبن می خورند و به این ترتیب هر جا بز چرا کند پس از مدتی عاری لز هر نوع گیاه ورستنی می گردد.
3 – بز حیوان ناسازگاری است و مرتبا در میان گله گوسفندان به دنبال قدرت طلبی و خودنمایی وزیر پا گذاشتن حوق گله گوسفندان می باشد و در این رهگذر بعضا با استفاده از " رانت " شاخ خود (!) به خشم و چار گوسفندان بینوا می کوبد و با اعمال خشونت و سرکوب گوسفندان را مرعوب کرده ، خفقان سیاسی راه می اندازد و آزادی بع بع گوسفندان را سلب می نماید!
بزها معمولا تعدادی بزغاله هم دارند و این بز زاده ها که معمولا در پناه سایه پدرانشان حرکت می کنند چمن ها و علف های مرغوب صحرا را تصاحب کرده و قسمت های مرغوب زمین و امکانات طبیعی و خدادادی را غارت می کنند!
در گذشته برنامه وسیعی برای بز زدایی از کشور وجود داشت و قرار بود نسل بز در کشور برانداخته شود ، اما متاسفانه به این وعده ها و برنامه ها عمل نشده و حالیه بز ها در اکثر نقاط کشور دیده می شوند . جا دارد مسئولین امر برای احیای جامعه گوسفندی و پیشرفت و توسع مراتع و حشم داری و رفاه جامعه احشام ، سم تیز این بز های زبان نفهم سیری ناپذیر را از سر گوسفندان کوتاه نمایند . در حال حاظر در بسیاری از کشور های جهان به بز به عنوان یک جانوار مزاحم نگاه می کنند و بز ها فقط در کشور های عربی و گرم وسوزان و بعضی ممالک آفریقایی، آن هم در صحاری گرم و بی آب و علف وجود دارند.
اکنون که مضرات بزها و بززاده ها ( بزغاله ) برهمگان روشن شده است جا دارد گوسفندان وحترم و حشم داران و مرتع داران عزیز ، اوپوزیسیون فعالی برای مبارزه قاطع با بزها تاسیس و سم بزها را از این آب خاک ( ایران عزیز ) کوتاه کنند!
به هرحال به نظر می رسد بخش اعظم بدبختی ما ناشی از بز بیاری باشد و خدا لعنت کند کسی راکه پای بز را به این مملکت باز کرد!
باختم
دلم را
به نگاه مهربانت ...
دلم را
به نگاه مهربانت ...
برچسبها: Only For U
چنین حکایت کردندی که :
"علامه میر محمد کربلایی سجر" فرزند " قربانعلی سریرآبادی " از مراد خود آیت خدا " محی الدین کشف الهی " نقل بکردی که :
روزی بانویی روستایی که همه ی روزی خود را از فروش تخم مرغ فربه ی خود بدست می آوردندی با حادثه ی تلخی مواجه بشد .
یک هفته ی متوالی مرغ آن بانوی معززه تخمی برایش نساخت و آن بانو مستاصل از برای درمان مرغ به سراغ طبیب برفت .
طبیب پس از معاینه آب پاکی را بر دستان بانو بریخت و فرمودندی :" این مرغ دیگر از برای تو تخمی نخواهد ساخت در پی مرغی دگر باش ."
اما بانو همه ی زندگی و حیاتش همان مرغ بی غیرت بودندی و بس . قوت روزانه اش را آن مرغ و تخم آن مرغ کریمه می ساخت .
او به ناچار سراغ رمال را بگرفت . رمال ازبرایش نسخه فراهم بکردی و او را امید دادندی تا سه روز دیگر مرغت برایت تخم گذاشتن را شروع خواهد کرد .
بانو سه روز را با خوشحالی و امید به اجرای آن نسخه پردازش بکردی اما دریغا که سه روز و بل چهار روز بگذشت و مرغ بی عار و بی خاصیت بماند .
همسایگان آن بانو او را به آخوند روستا راهنمایی کردند و نصیحتش کردندی که آن روحانی حتما دردت را درمان خواهد بنمودی .
بانوی معززه به نزد آن آخوند طویل العمر برفت و بگفت :
ای روحانی تو را به خدا دردم را دوا کن . مرغکم چند روزی است تخم گذاشتن را به فراموشی سپرده و مرا از زندگی ناامید بکردی .
آن روحانی بزرگ صاحب کرامت پس از لختی تفکر آن عمامه ی مبارکش را از سر نورانی خود برداشت و بر روی آن مرغ جمیله گذاشت .
لحظه ای نگذشت که مرغ شروع به تخم گذاشتن کرد!
بانو با چشمانی اشکبار به آن آخوند صاحب مقام گفت :
ای آخوند بزرگوار خدا تورا عمر بدهد . بسیار ممنونم و سپاسگذار . به من بگو چه بکردی تا از کرامتت برای دیگران بگویم و خلق را از اعجازت آگاه گردانم .
آن آخوند صاحب الکشفیات ابتدا از سخن گفتن خودداری بکرد اما پس از اینکه اصرار آن بانو را دید فرمود :
همشیره در این عمامه ما آخوندها سری است که همه کس نمی دانند و آن این است که این عمامه بر سر هر کسی که رفته ماتحتش را فراخ بکردندی .
"علامه میر محمد کربلایی سجر" فرزند " قربانعلی سریرآبادی " از مراد خود آیت خدا " محی الدین کشف الهی " نقل بکردی که :
روزی بانویی روستایی که همه ی روزی خود را از فروش تخم مرغ فربه ی خود بدست می آوردندی با حادثه ی تلخی مواجه بشد .
یک هفته ی متوالی مرغ آن بانوی معززه تخمی برایش نساخت و آن بانو مستاصل از برای درمان مرغ به سراغ طبیب برفت .
طبیب پس از معاینه آب پاکی را بر دستان بانو بریخت و فرمودندی :" این مرغ دیگر از برای تو تخمی نخواهد ساخت در پی مرغی دگر باش ."
اما بانو همه ی زندگی و حیاتش همان مرغ بی غیرت بودندی و بس . قوت روزانه اش را آن مرغ و تخم آن مرغ کریمه می ساخت .
او به ناچار سراغ رمال را بگرفت . رمال ازبرایش نسخه فراهم بکردی و او را امید دادندی تا سه روز دیگر مرغت برایت تخم گذاشتن را شروع خواهد کرد .
بانو سه روز را با خوشحالی و امید به اجرای آن نسخه پردازش بکردی اما دریغا که سه روز و بل چهار روز بگذشت و مرغ بی عار و بی خاصیت بماند .
همسایگان آن بانو او را به آخوند روستا راهنمایی کردند و نصیحتش کردندی که آن روحانی حتما دردت را درمان خواهد بنمودی .
بانوی معززه به نزد آن آخوند طویل العمر برفت و بگفت :
ای روحانی تو را به خدا دردم را دوا کن . مرغکم چند روزی است تخم گذاشتن را به فراموشی سپرده و مرا از زندگی ناامید بکردی .
آن روحانی بزرگ صاحب کرامت پس از لختی تفکر آن عمامه ی مبارکش را از سر نورانی خود برداشت و بر روی آن مرغ جمیله گذاشت .
لحظه ای نگذشت که مرغ شروع به تخم گذاشتن کرد!
بانو با چشمانی اشکبار به آن آخوند صاحب مقام گفت :
ای آخوند بزرگوار خدا تورا عمر بدهد . بسیار ممنونم و سپاسگذار . به من بگو چه بکردی تا از کرامتت برای دیگران بگویم و خلق را از اعجازت آگاه گردانم .
آن آخوند صاحب الکشفیات ابتدا از سخن گفتن خودداری بکرد اما پس از اینکه اصرار آن بانو را دید فرمود :
همشیره در این عمامه ما آخوندها سری است که همه کس نمی دانند و آن این است که این عمامه بر سر هر کسی که رفته ماتحتش را فراخ بکردندی .
برچسبها: Funny
آن هنگام که در بارگاه معظم خان , مرید خواجه نصیرالدین عالم بزرگ بودم , بسیار مرا حکایتی نغز می گفت و آن این است :
روزگاران پیش انسانها در خوشی و شادمانی می گذراندند و همانا سپاس گذارترین همه ی اعصار بودند و خداوند جل جلاله آنها را بسیار نیک می داشت و نعمتهای فراوانشان می داد .
هما نا ظرافتی در حیاتشان می بود و آن این بود که همه از "مردان " بودند و مونث در میانشان یافت نمی شد .
پروردگار کریم هرگاه کسی از میان ایشان درمی گذشت انسان دیگری خلق می کرد و بر بلندای کوهی می نهاد و سیمرغ کهنسال را برای آگاهی خلق بسویشان می فرستاد .
سالیان سال و بل هزاران سال بگذشت و انسان ها و بل آل ذکور سپاس خدای تعالی را از یاد بردند و کفران کردند نعمتش را .
خداوند تبارک این فعل مردان را بسیار ناپسند آمد و همه ی ملائک و پیامبران گذشته و آینده را بخواند .
جملگی خوانده شدگان در بارگاه گرد آمدند و خداوند در صدر بنشست و آنها را فرمود :
" انسان مخلوق من است و همانا سر به طغیان نهاده و سپاس و ستایش مرا فرموش کرده . می خواهم مجازاتی بس عظیم بر ایشان بدارم که کردارشان بر من بسیار کریه است . "
" نوح " فرمود : " خداوندا این انسانهای دون به راه خیر در نیایند جز بر آنها سیلی مهیب فرو فرستی و این آن ها را تادیب خواهد کرد ."
یکی از ملائک نوح را گفت :
" ای نوح تو چه دانی که سیلی که بر قوم تو رفت نیز آدمیان را بر سر عقل نیاورد . "
پس صالح فرمود :
" پروردگار من , ای صاحب مخلوقات , بر آن ها صاعقه ای بس دردناک بفرست ."
و این بار عزرائیل فرمود :
" ای صالح همانا آن عزاب نیز کارگر نشد ."
پس حضرت لوط بفرمود :
ای صاحب بارگاه , بر سر ایشان سنگ های گرانسنگ بفرشت که این آدمیان را به خرد وا می دارد . "
و جبرئیل گفت :
" ای لوط , ای بزرگوار ایشان پس از تو نیز به سوی گناه رفتند . "
خداوند تبارک و تعالی چون این مباحثه دید بفرمود " ای پیامبران و ملائک چه کسی پیشنهادی بهتر دارد ."
همگان سکوت کردند . چندی نگذشت که صدایی خفیف به گوش رسید و از دور مردی کریه المنظر و بغایت خمیده و ملول هویدا شد . از کراهت چهره اش همه از او روی برگرداندند .
آن مرد به میان جمع آمد و ایشان را گفت :
شما چه دانید بر من چه رفته است که آرزویم این است هیچ وقت به درد الیم من گرفتار نیایید . من دردی و زجری دارم که نه سیل و نه صاعقه و نه باران سنگ با آن برابری نمی کند . دردهای دیگر در برابر درد من شادمانی و عیش است .
خداوند با تعجب او را بفرمود :
" چه تو را به این روز بیانداخته و آن چه عذابی است که عذابهای دیگر برابرش هیچند ؟"
جبرئیل نیز او راگفت : " آری آن چه عذابی است ؟"
آن مرد در حالیکه به شدت از ترس تنش به لرزه افتاده بود گفت :
" خداوندا , زن را خلق کن که آن همانا عذاب الیم است ."پس خداوند زن را خلق کرد
روزگاران پیش انسانها در خوشی و شادمانی می گذراندند و همانا سپاس گذارترین همه ی اعصار بودند و خداوند جل جلاله آنها را بسیار نیک می داشت و نعمتهای فراوانشان می داد .
هما نا ظرافتی در حیاتشان می بود و آن این بود که همه از "مردان " بودند و مونث در میانشان یافت نمی شد .
پروردگار کریم هرگاه کسی از میان ایشان درمی گذشت انسان دیگری خلق می کرد و بر بلندای کوهی می نهاد و سیمرغ کهنسال را برای آگاهی خلق بسویشان می فرستاد .
سالیان سال و بل هزاران سال بگذشت و انسان ها و بل آل ذکور سپاس خدای تعالی را از یاد بردند و کفران کردند نعمتش را .
خداوند تبارک این فعل مردان را بسیار ناپسند آمد و همه ی ملائک و پیامبران گذشته و آینده را بخواند .
جملگی خوانده شدگان در بارگاه گرد آمدند و خداوند در صدر بنشست و آنها را فرمود :
" انسان مخلوق من است و همانا سر به طغیان نهاده و سپاس و ستایش مرا فرموش کرده . می خواهم مجازاتی بس عظیم بر ایشان بدارم که کردارشان بر من بسیار کریه است . "
" نوح " فرمود : " خداوندا این انسانهای دون به راه خیر در نیایند جز بر آنها سیلی مهیب فرو فرستی و این آن ها را تادیب خواهد کرد ."
یکی از ملائک نوح را گفت :
" ای نوح تو چه دانی که سیلی که بر قوم تو رفت نیز آدمیان را بر سر عقل نیاورد . "
پس صالح فرمود :
" پروردگار من , ای صاحب مخلوقات , بر آن ها صاعقه ای بس دردناک بفرست ."
و این بار عزرائیل فرمود :
" ای صالح همانا آن عزاب نیز کارگر نشد ."
پس حضرت لوط بفرمود :
ای صاحب بارگاه , بر سر ایشان سنگ های گرانسنگ بفرشت که این آدمیان را به خرد وا می دارد . "
و جبرئیل گفت :
" ای لوط , ای بزرگوار ایشان پس از تو نیز به سوی گناه رفتند . "
خداوند تبارک و تعالی چون این مباحثه دید بفرمود " ای پیامبران و ملائک چه کسی پیشنهادی بهتر دارد ."
همگان سکوت کردند . چندی نگذشت که صدایی خفیف به گوش رسید و از دور مردی کریه المنظر و بغایت خمیده و ملول هویدا شد . از کراهت چهره اش همه از او روی برگرداندند .
آن مرد به میان جمع آمد و ایشان را گفت :
شما چه دانید بر من چه رفته است که آرزویم این است هیچ وقت به درد الیم من گرفتار نیایید . من دردی و زجری دارم که نه سیل و نه صاعقه و نه باران سنگ با آن برابری نمی کند . دردهای دیگر در برابر درد من شادمانی و عیش است .
خداوند با تعجب او را بفرمود :
" چه تو را به این روز بیانداخته و آن چه عذابی است که عذابهای دیگر برابرش هیچند ؟"
جبرئیل نیز او راگفت : " آری آن چه عذابی است ؟"
آن مرد در حالیکه به شدت از ترس تنش به لرزه افتاده بود گفت :
" خداوندا , زن را خلق کن که آن همانا عذاب الیم است ."پس خداوند زن را خلق کرد
برچسبها: Funny
متهم ردیف یک
منم که از تو مستم
...
اینجا کنار مرده ها
منم که زنده هستم
...
جرم من اینه که چشام
سایه ت رو قاب گرفتن
...
رو پوست شب اسم تو رو
خال کوبی کرده دستم ...
رو پوست شب اسم تو رو
خال کوبی کرده دستم
...
منم که از تو مستم
...
اینجا کنار مرده ها
منم که زنده هستم
...
جرم من اینه که چشام
سایه ت رو قاب گرفتن
...
رو پوست شب اسم تو رو
خال کوبی کرده دستم ...
رو پوست شب اسم تو رو
خال کوبی کرده دستم
...
برچسبها: Only For U
ساعت یک و چهل وپنج دقیقه صبح روز دوشنبه ست...
سلام دوستان خیلی عذر میخوام که نصفه شبی مزاحتون شدم و بی خوابتون کردم. ولی اشکالی نداره چون لازم بود. من " یعنی امیر توکلی" امشب به این تیجه رسیدم که موجودی هستم بسی بیشعور ، احمق ، نفهم ، گاو ، الاغ ، زبون نفهم و غیره ... . البته صد رحمت به گاو و الاغ که یه کاربرد و بازدهی برای صاحبانشون دارن که من اونم نداشتم.
سوء تفاهم نشه و به هیچ کس " حتی تو " بر نخوره ، من با خودمم، با خود خودم . دوستان و عزیزان من ، بنده " یعنی امیر توکلی " نه نویسنده ام نه شاعرم نه هیچ کار مفیدی تووی زندگیم تا الان انجام دادم، من هیچی نیستم ، " هیچی ". من یک موجود بی خاصیت بی ارزش تنه لش هستم و تا الانم هرچی بودم از صدقه سری یکی دیگه بودم.
من " یعنی امیر توکلی" در کمال سلامت و آرامش و خونسردی اعتراف میکنم که خیلی زبون نفهم و احمقم ،" و تا الانم روی اعصابت بودم ، می دونم که حالت ازم به هم میخوره میدونم که کلافت کردم میدونم که همش میخوای یه جوری با هم بر خورد نداشته باشیم میدونم که حوصله ت رو سر بردم ، همه اینا رو میدونم . بهت حق میدم ، من بیشعور و نفهمم ، که نمی فهممت و سماجت میکنم، منو ببخش. " اشتباه نکنید این حرفا از روی عصبانیت نیست ، نه . من قول دادم دیگه هیچ وقت عصبانی نشم و سر قولمم هستم.
من " یعنی امیر توکلی" نه دیوونه شدم " البته تو همیشه میگی من دیوونه ام" ، نه به سرم زده ، فقط ...فقط من امشب به بی ارزشی خودم کاملن پی بردم و هیچ شکی بهش ندارم، همین .
دوست داشتم همه ی این حرفا رو داد میزدم.
سعی می کردم بعضی چیزا رو تغییر بدم ولی نشد واسه همین تصمیم گرفتم که امشب به تمام چیزهایی که هستم و شما ازش بی خبرید اعتراف کنم.
من بی شعور بودم...
من نمی فهمیدم...
من هیچی نیستم ...
منو ببخش که اذیتت کردم...
ببخشید اگر بی ادبی کردم...
سلام دوستان خیلی عذر میخوام که نصفه شبی مزاحتون شدم و بی خوابتون کردم. ولی اشکالی نداره چون لازم بود. من " یعنی امیر توکلی" امشب به این تیجه رسیدم که موجودی هستم بسی بیشعور ، احمق ، نفهم ، گاو ، الاغ ، زبون نفهم و غیره ... . البته صد رحمت به گاو و الاغ که یه کاربرد و بازدهی برای صاحبانشون دارن که من اونم نداشتم.
سوء تفاهم نشه و به هیچ کس " حتی تو " بر نخوره ، من با خودمم، با خود خودم . دوستان و عزیزان من ، بنده " یعنی امیر توکلی " نه نویسنده ام نه شاعرم نه هیچ کار مفیدی تووی زندگیم تا الان انجام دادم، من هیچی نیستم ، " هیچی ". من یک موجود بی خاصیت بی ارزش تنه لش هستم و تا الانم هرچی بودم از صدقه سری یکی دیگه بودم.
من " یعنی امیر توکلی" در کمال سلامت و آرامش و خونسردی اعتراف میکنم که خیلی زبون نفهم و احمقم ،" و تا الانم روی اعصابت بودم ، می دونم که حالت ازم به هم میخوره میدونم که کلافت کردم میدونم که همش میخوای یه جوری با هم بر خورد نداشته باشیم میدونم که حوصله ت رو سر بردم ، همه اینا رو میدونم . بهت حق میدم ، من بیشعور و نفهمم ، که نمی فهممت و سماجت میکنم، منو ببخش. " اشتباه نکنید این حرفا از روی عصبانیت نیست ، نه . من قول دادم دیگه هیچ وقت عصبانی نشم و سر قولمم هستم.
من " یعنی امیر توکلی" نه دیوونه شدم " البته تو همیشه میگی من دیوونه ام" ، نه به سرم زده ، فقط ...فقط من امشب به بی ارزشی خودم کاملن پی بردم و هیچ شکی بهش ندارم، همین .
دوست داشتم همه ی این حرفا رو داد میزدم.
سعی می کردم بعضی چیزا رو تغییر بدم ولی نشد واسه همین تصمیم گرفتم که امشب به تمام چیزهایی که هستم و شما ازش بی خبرید اعتراف کنم.
من بی شعور بودم...
من نمی فهمیدم...
من هیچی نیستم ...
منو ببخش که اذیتت کردم...
ببخشید اگر بی ادبی کردم...
برچسبها: For U
هر چی دلشون میخواد به عنوان بقیه پول به آدم میندازن. آدامسای سوپر مارکتیو تا جایی که میتونستم تو دهنم نگه داشتم تا احساس نکنم گولم زده، جاهایی که فک میکردم ممکنه زخم شه رو با چسبایی که از داروخونه به عنوان بقیه پولم گرفته بودم پوشوندم...
حداقل میتونم خوشحال باشم که قصابی به اندازه کافی پول خورد داشت، وگرنه برا اینکه پولم حروم نشه معلوم نبود الان به عنوان بقیه پولم داشتم کجای گوسفندو میخوردم...
حداقل میتونم خوشحال باشم که قصابی به اندازه کافی پول خورد داشت، وگرنه برا اینکه پولم حروم نشه معلوم نبود الان به عنوان بقیه پولم داشتم کجای گوسفندو میخوردم...
خبر فوری : بلاخره بعد از مدتها تلاش محققين گروه خون احمدي نژاد کشف شد، گوه منفي
برچسبها: Funny
برا سلامتی خودتون، خونوادتون و همه مریضای اسلام کلید F5 رو فشار بدید...
برا تعجیل در ظهور آقا امام زمان F5 دومو محکمتر فشار بدید...
صدای F5 نمیاداااا...
برا تعجیل در ظهور آقا امام زمان F5 دومو محکمتر فشار بدید...
صدای F5 نمیاداااا...
برچسبها: Funny
گفتیم از این بدتر نمی شه و شد
از این بدتر کردیم ، نشد خود به خود
طرح نجات بچه های میهن
انشای بد در غیبت مرد و زن
رو عرشه ی کشتی های راس راسی
دی جی سر کلاسه خودشناسی
پای روضه های مردم فریبی
نقل و نباتشون بمبای جیبی
در جنگل شش و هشت
چقد به ما خوش گذشت
ماهواره ی بالا دست
افتاد توو چاه و شکست
تعبیر خواب کوروش
خلافت عاشق کش
شب شعر پیچیده
در سفره ای پوسیده
سرود برگزیده
نت های سر بریده
در جنگل شش و هشت
چقد به ما خوش گذشت
دست شکسته ای وبال گردن
دوست دارم می دونی های سوسن
دوست دارم می دونی، این کار دله
گناه من نیست تقصیر دله، تقصیر دله
نام نگاری با یه چاه بی آب
فکر یه شام اتمی با شراب
یه جعبه رنگ واسه روز مبادا
رای همه فدای اخم آقا
بیست و چهار ساعته های خاموش
بازی ما ، یادم تو را فراموش
در جنگل شش و هشت
چقد به ما خوش گذشت
دانلود آهنگ از اینجا
از این بدتر کردیم ، نشد خود به خود
طرح نجات بچه های میهن
انشای بد در غیبت مرد و زن
رو عرشه ی کشتی های راس راسی
دی جی سر کلاسه خودشناسی
پای روضه های مردم فریبی
نقل و نباتشون بمبای جیبی
در جنگل شش و هشت
چقد به ما خوش گذشت
ماهواره ی بالا دست
افتاد توو چاه و شکست
تعبیر خواب کوروش
خلافت عاشق کش
شب شعر پیچیده
در سفره ای پوسیده
سرود برگزیده
نت های سر بریده
در جنگل شش و هشت
چقد به ما خوش گذشت
دست شکسته ای وبال گردن
دوست دارم می دونی های سوسن
دوست دارم می دونی، این کار دله
گناه من نیست تقصیر دله، تقصیر دله
نام نگاری با یه چاه بی آب
فکر یه شام اتمی با شراب
یه جعبه رنگ واسه روز مبادا
رای همه فدای اخم آقا
بیست و چهار ساعته های خاموش
بازی ما ، یادم تو را فراموش
در جنگل شش و هشت
چقد به ما خوش گذشت
دانلود آهنگ از اینجا
برچسبها: Culture
مملكت رو تعطيل كنيد، دارالايتام داير كنيد درستتر است. مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه ميآيد. قحطي است. دوا نيست، مرض بيداد ميكند. نفوس، حقالنفوس ميدهند. باران رحمت از دولتي سر قبلهي عالم است، و سيل و زلزله از معصيت مردم. ميرغضب بيشتر داريم تا سلماني. سر بريدن از ختنه سهلتر. ريخت مردم از آدميزاد برگشته، سالك بر پيشاني همه مُهر نكبت زده. چشمها از تراخُم خمار است، چهرهها تكيده از ترياك. اون چهار تا آب انبار عهد شاه عباس هم آبش كرم گذاشته. مليجك در گلدان نقره ميشاشد، چه انتظاري از اين دودمان؛ با آن سرسلسلهي اخته. خلق خدا به چه روزي افتادند از تدبير ما: دلال، فاحشه، لوطي، لـَـلـِـه، قاپباز، كفزن، رمال، معركهگير، گدايي كه خودش شغليست، مملكت عنقريب قطعه قطعه ميشود.
برچسبها: Politics

سر به سوی دشت آزادی نهادن
باغ و بستان را هماره سیر کردن
در سراب زندگی
یا در کویر خشکسالی
تشنگی را لمس کردن
طعم تلخش را چشیدن
بر فراز کوه رفتن
قله ها را طی نمودن
ظلمت شب را شکستن
گاه گاهی همچو مجنون در بیابان سیر کردن
عشق لیلی را درون جسم و جان احساس کردن
در جهانی از تخیل ، وصل و هجران
همره فرهاد یا همپای شیرین
در نهان جان خود احساس کردن
در دل تاریکی شب آیتی از نور دیدن
در طریق عشق جانان با دوبال جان پریدن
همره سیمرغ و هدهد هفت شهر عشق دیدن
سوی کوه قاف رفتن
عاقبت سیمرغ گشتن
برچسبها: Culture
شما باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد (آساني سوالات شما را گول نزند !!!).
1- بعضی از ماه ها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟
2- اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟
3- من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟
4- عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟
5- مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟
6- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟
7- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟
8- اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟
9- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟
10- اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟
ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست
7تا و بیشتر دانش اموز دبستان
6 تا دانش اموز دبیرستان
5 تا دانشجو
2-3 استاد دانشگاه
1 مدیران ارشد
پاسخ تست ها
1- تمام ماه ها حداقل 29 روز را دارند
2- یک ساعت (شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را درساعت 5/1 و بعدی را در ساعت 2 می خورید)
3- ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که ساعت 9 شب است
4- حاصل 70 است ( تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است)
5- او 9 گوسفند خواهد داشت
6- کبریت
7- سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب جنوب باشد
8- همان2 سیب
9- هیچ (حضرت نوح بود نه حضرت موسی)
10- خوب خودتونید دیگه (نام خودتان)
1- بعضی از ماه ها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟
2- اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟
3- من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟
4- عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟
5- مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟
6- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟
7- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟
8- اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟
9- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟
10- اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟
ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست
7تا و بیشتر دانش اموز دبستان
6 تا دانش اموز دبیرستان
5 تا دانشجو
2-3 استاد دانشگاه
1 مدیران ارشد
پاسخ تست ها
1- تمام ماه ها حداقل 29 روز را دارند
2- یک ساعت (شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را درساعت 5/1 و بعدی را در ساعت 2 می خورید)
3- ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که ساعت 9 شب است
4- حاصل 70 است ( تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است)
5- او 9 گوسفند خواهد داشت
6- کبریت
7- سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب جنوب باشد
8- همان2 سیب
9- هیچ (حضرت نوح بود نه حضرت موسی)
10- خوب خودتونید دیگه (نام خودتان)
برچسبها: Funny

1. از آنجایی که مبحث بسیار مهم و حیاتی تنانگی و فوران عصیان زنانگی مطرح شده و غیرت ابرمردان و آه و حسرت دلسردان و اعتراض کوهنوردان (فقط به دلیل شور قافیه) را برانگیخته اینجانب چندروزیست با یک سوال خیلی بزرگ مواجه شدم که جوابی برایش ندارم و خواب و خوراک را ازم گرفته که هیچ ربطی هم به این موضوع تنانگی در سایت ها و وبلاگ ها ندارد. چند روز پیش یک روزنامه ی خیلی سنگین رنگین را داشتم می خواندم البته بخش آگهی هایش را چون باقی صفحات روزنامه ها که مدتیست به روز نمی شود و یکی دو سالی هست که همه ی خبرها همان است که بود و فقط جاشون رو تو روزنامه عوض می کنن، به هرحال داشتم آگهی هایش را می خواندم که رسیدم به یک آگهی که نوشته بود درمان ناتوانی های جنسی و افسردگی جنسی و غیره و گوشه ی آگهی هم نوشته بود با ضمانت نامه ی کتبی! حالا سوال من اینه که این موسسه ی محترم که کارش رتق و فتق امور پایین تنه ی ملته و تازه ضمانت هم داده که اگر ناتوانیت برطرف نشد پولتو پس می دیم چطوری می تونه بفهمه طرف ناتوانیش برطرف شده یا نه؟ از طرف می پرسه؟ مثلا می پرسه: خب چه خبرا از چیز؟ یا مثلا: منزل رضایت دارن؟ یا: دیشب خوش گذشت؟ یا یکی از منشی های شرکت مشتری ها رو بعد از تمام شدن دوره ی معالجه امتحان می کنه. یا مدیرعامل مشتری ها رو امتحان می کنه. یا آبدارچی شرکت امتحان می کنه؟ یا آخر دوره سانت می کنن، یا متر می کنن یا کیلومتر می کنن یا...
2. متاسفانه و از بد روزگار گاهی آدم در خانه جایی می شینه که به تلویزیون نزدیکه و باید شاهد چنین مصاحبه هایی باشه:
مجری با ریش آنکادر و لبخند ژوکوند و قیافه ی چه خوش میگذره، خوش میگذره، خوش میگذره امشب: در خدمت سرکار خانوم فلانی هستیم مخترع جوان، در مورد اختراعتون توضیح بفرمایید؟
خانوم مخترع که به مادام کوری گفته تو در دنیا که من امسال شکوفا شدم: بعله. اختراع من هلی کوپتر سمپاشه.
مجری: عجب! یعنی تا حالا کسی در دنیا این کارو نکرده بوده؟
خانوم سمپاش: چرا! یه شرکت لهستانی که البته کارشون اشکالاتی داشت که من برطرف کردم (!!
مجری: پس چرا تو دنیا همه از هواپیمای سمپاش استفاده می کنن نه هلی کوپتر سمپاش؟
خانوم سمپاش: آخه نمی دونن این بهتره.
مجری: آیا اختراع شما در روزنامه های داخل هم انعکاس داشته؟
خانوم سمپاش: بله. روزنامه ی کیهان.
مجری: آیا از کشورهای خارجی دعوتنامه ای برای اختراعتون داشتید؟
خانوم مارکوپولو: بله. از فرانسه و انگلیس و یه کشور دیگه که اسمش یادم نیست. (توضیح: حق داره بابا! طرف مخترعه دلیلی نداره اسم همه ی کشورهای دنیا یادش باشه.)
مجری (با قیافه ای که انگار در خیبرو این کنده): قبول نکردین دیگه!
خانوم وطن پرست (رو به دوربین مثل تبلیغ چیپس): نه. من این اختراعو کردم تا به کشورم خدمت کنم نه به کشورهای دیگر و می خواستم فرار مغزها نشم.(خنده ی نخودی) (توضیح: به خدا خودش اینو گفت و بنده بی تقصیرم.)
مجری: به عنوان آخرین سوال مدرک تحصیلی تون چیه؟
خانوم نابغه: دیپلم.
مجری: به به! دیپلم.
توصیه ی پزشکی، سلامت: حتما از خاموش بودن تلویزیون مطمئن شوید بعد در تیررس اش قرار بگیرید.
3. این خلیج فارس هم عجب سرگرمی ای شده ها! هفتاد میلیون ملت دیگه کم کم باید کار و زندگی رو ول کنن راه بیفتن تو سایت ها ببینن کجا به جای خلیج فارس نوشته یه چیز دیگه که اعتراض کنن. به خدا اینقدر که تو این چند سال ما برای خلیج فارس امضاء دادیم تام کروز به طرفدارهاش نداده. یه کم از اعراب یاد بگیرید. این همه ما کار کردیم به اسم خلیج فارس اونها اعتراض کردن؟ نه. اصلا ککشون هم نگزیده: اسم اتوبان تهران- قم رو گذاشتیم خلیج فارس اصلا هیچکس نگفت خرتون به چند من؟ اسم لیگ زمین خاکی های کشور را گذاشتیم جام خلیج فارس کسی محل نگذاشت، سالی یک دوره مسابقه ی داخلی پنگوئن سواری در امواج خروشان و هندبال ساحلی با مانع و شترسواری دولا دولا برگزار می کنیم اسمش رو هم می گذاریم یادواره ی خلیج همیشگی فارس اصلا هیچکس اعتراض نمی کنه، ابی آن آهنگ کذایی را می خواند و پرده ی گوش چند شیخ حاشیه ی خلیج فارس را پاره می کند باز هم این برادران صبور عرب انگار نه انگار، نه کسی امضاء جمع می کنه نه کسی میره دادگاه لاهه. حاجیلو را می کنیم مدافع افتخاری مرزهای کشور با آن برنامه های تلویزیونی تاثیرگذارش که از هفتصد شبکه به طور مستقیم پخش میشه اون هم در هر برنامه چهارصد بار میگه خلیج همیشگی فارس باز هم یک عرب پیدا نمیشه بگه چرا، دهم اردیبهشت را نامگذاری می کنیم روز جهانی خلیج فارس، جهان اصلا به یک ورش هم نیست، خب، یه کم سعه ی صدر را از این عزیزان بیاموزید و تا تقی به توقی خورد اس ام اس نزنید که چه نشسته اید که تمامیت ارضی ما لگدمال شد، برید فلان سایت، اینتر کنید. یه کم خوددار باشید. ناسلامتی دهکده ی جهانیه. ما هم از این به بعد به تنگه ی جبل الطارق می گیم تنگه ی چو ایران نباشد تن من مباد، به این بوم و بر زنده یک تن مباد، اگر سر به سر تن به کشتن دهیم، از آن به که کشور به دشمن دهیم و الی آخر. یک فحش ناموسی هم می دیم به کسایی که نخوان اسم کامل تنگه رو بگن.
2. متاسفانه و از بد روزگار گاهی آدم در خانه جایی می شینه که به تلویزیون نزدیکه و باید شاهد چنین مصاحبه هایی باشه:
مجری با ریش آنکادر و لبخند ژوکوند و قیافه ی چه خوش میگذره، خوش میگذره، خوش میگذره امشب: در خدمت سرکار خانوم فلانی هستیم مخترع جوان، در مورد اختراعتون توضیح بفرمایید؟
خانوم مخترع که به مادام کوری گفته تو در دنیا که من امسال شکوفا شدم: بعله. اختراع من هلی کوپتر سمپاشه.
مجری: عجب! یعنی تا حالا کسی در دنیا این کارو نکرده بوده؟
خانوم سمپاش: چرا! یه شرکت لهستانی که البته کارشون اشکالاتی داشت که من برطرف کردم (!!
مجری: پس چرا تو دنیا همه از هواپیمای سمپاش استفاده می کنن نه هلی کوپتر سمپاش؟
خانوم سمپاش: آخه نمی دونن این بهتره.
مجری: آیا اختراع شما در روزنامه های داخل هم انعکاس داشته؟
خانوم سمپاش: بله. روزنامه ی کیهان.
مجری: آیا از کشورهای خارجی دعوتنامه ای برای اختراعتون داشتید؟
خانوم مارکوپولو: بله. از فرانسه و انگلیس و یه کشور دیگه که اسمش یادم نیست. (توضیح: حق داره بابا! طرف مخترعه دلیلی نداره اسم همه ی کشورهای دنیا یادش باشه.)
مجری (با قیافه ای که انگار در خیبرو این کنده): قبول نکردین دیگه!
خانوم وطن پرست (رو به دوربین مثل تبلیغ چیپس): نه. من این اختراعو کردم تا به کشورم خدمت کنم نه به کشورهای دیگر و می خواستم فرار مغزها نشم.(خنده ی نخودی) (توضیح: به خدا خودش اینو گفت و بنده بی تقصیرم.)
مجری: به عنوان آخرین سوال مدرک تحصیلی تون چیه؟
خانوم نابغه: دیپلم.
مجری: به به! دیپلم.
توصیه ی پزشکی، سلامت: حتما از خاموش بودن تلویزیون مطمئن شوید بعد در تیررس اش قرار بگیرید.
3. این خلیج فارس هم عجب سرگرمی ای شده ها! هفتاد میلیون ملت دیگه کم کم باید کار و زندگی رو ول کنن راه بیفتن تو سایت ها ببینن کجا به جای خلیج فارس نوشته یه چیز دیگه که اعتراض کنن. به خدا اینقدر که تو این چند سال ما برای خلیج فارس امضاء دادیم تام کروز به طرفدارهاش نداده. یه کم از اعراب یاد بگیرید. این همه ما کار کردیم به اسم خلیج فارس اونها اعتراض کردن؟ نه. اصلا ککشون هم نگزیده: اسم اتوبان تهران- قم رو گذاشتیم خلیج فارس اصلا هیچکس نگفت خرتون به چند من؟ اسم لیگ زمین خاکی های کشور را گذاشتیم جام خلیج فارس کسی محل نگذاشت، سالی یک دوره مسابقه ی داخلی پنگوئن سواری در امواج خروشان و هندبال ساحلی با مانع و شترسواری دولا دولا برگزار می کنیم اسمش رو هم می گذاریم یادواره ی خلیج همیشگی فارس اصلا هیچکس اعتراض نمی کنه، ابی آن آهنگ کذایی را می خواند و پرده ی گوش چند شیخ حاشیه ی خلیج فارس را پاره می کند باز هم این برادران صبور عرب انگار نه انگار، نه کسی امضاء جمع می کنه نه کسی میره دادگاه لاهه. حاجیلو را می کنیم مدافع افتخاری مرزهای کشور با آن برنامه های تلویزیونی تاثیرگذارش که از هفتصد شبکه به طور مستقیم پخش میشه اون هم در هر برنامه چهارصد بار میگه خلیج همیشگی فارس باز هم یک عرب پیدا نمیشه بگه چرا، دهم اردیبهشت را نامگذاری می کنیم روز جهانی خلیج فارس، جهان اصلا به یک ورش هم نیست، خب، یه کم سعه ی صدر را از این عزیزان بیاموزید و تا تقی به توقی خورد اس ام اس نزنید که چه نشسته اید که تمامیت ارضی ما لگدمال شد، برید فلان سایت، اینتر کنید. یه کم خوددار باشید. ناسلامتی دهکده ی جهانیه. ما هم از این به بعد به تنگه ی جبل الطارق می گیم تنگه ی چو ایران نباشد تن من مباد، به این بوم و بر زنده یک تن مباد، اگر سر به سر تن به کشتن دهیم، از آن به که کشور به دشمن دهیم و الی آخر. یک فحش ناموسی هم می دیم به کسایی که نخوان اسم کامل تنگه رو بگن.
برچسبها: Politics
متاسفانه خبری که از اهمیت زیادی هم برخوردار است و مربوط به سرقت یکی از ثروت های ملی ما می شود مدتی است به علت مخفی کاری به گوش مردم و صاحبان اصلی این ثروت نرسیده است.
موضوع از این قرار است که تمامی مسئولین از بالاترین رده های اجرایی نیز موضوع را تایید یا تکذیب نمی کنند.
ظاهرا مدتی قبل از سال 1387 و در حین درگیریهای جناحی وسیاسی"گوی سبقت" ربوده شده است.
علی الظاهر رئیس جمهور به دلیل عدم کفایت وزیر کشور و وزیر اقتصاد ، در نگهداری "گوی سبقت"آنها را از سمت شان عزل نموده است.
آقای وزیر اقتصاد هم به همین دلیل ماه گذشته در مراسم تودیع ضمن بر آب ریختن "پته" بعد از آقای وزیر کار قبلی ، و بعد از رئیس سازمان برنامه بودجه و سایرین ، ضمن گریه کردن درمراسم تودیع از گم شدن این "گوی بلورین "اطلاع داد.
ضمنا رئیس مجلس نیز بر اساس نامه اخیر رئیس جمهور هر گونه نقشی در این زمینه را تکذیب کرده است.
جناح مخالف در یک شب نامه ادعا کرده اند که "گوی سبقت" توسط عوامل متحجر منفجر شده و از بین رفته است.
ظاهرا در آخرین جلسه هیات دولت ، تیم ویژه ای از بازرسی ریاست جمهوری مسئول حفاظت شدید از "کاسه چه کنم" شده اند.
آگاهان اطلاع داده اند این "کاسه چه کنم" که مر بوط به دوران قبل از تاریخ می باشد از جمله اشیاء گرانبهایی است که ریاست محترم جمهور شدیدا به آن علاقه مند هستند.
موضوع از این قرار است که تمامی مسئولین از بالاترین رده های اجرایی نیز موضوع را تایید یا تکذیب نمی کنند.
ظاهرا مدتی قبل از سال 1387 و در حین درگیریهای جناحی وسیاسی"گوی سبقت" ربوده شده است.
علی الظاهر رئیس جمهور به دلیل عدم کفایت وزیر کشور و وزیر اقتصاد ، در نگهداری "گوی سبقت"آنها را از سمت شان عزل نموده است.
آقای وزیر اقتصاد هم به همین دلیل ماه گذشته در مراسم تودیع ضمن بر آب ریختن "پته" بعد از آقای وزیر کار قبلی ، و بعد از رئیس سازمان برنامه بودجه و سایرین ، ضمن گریه کردن درمراسم تودیع از گم شدن این "گوی بلورین "اطلاع داد.
ضمنا رئیس مجلس نیز بر اساس نامه اخیر رئیس جمهور هر گونه نقشی در این زمینه را تکذیب کرده است.
جناح مخالف در یک شب نامه ادعا کرده اند که "گوی سبقت" توسط عوامل متحجر منفجر شده و از بین رفته است.
ظاهرا در آخرین جلسه هیات دولت ، تیم ویژه ای از بازرسی ریاست جمهوری مسئول حفاظت شدید از "کاسه چه کنم" شده اند.
آگاهان اطلاع داده اند این "کاسه چه کنم" که مر بوط به دوران قبل از تاریخ می باشد از جمله اشیاء گرانبهایی است که ریاست محترم جمهور شدیدا به آن علاقه مند هستند.
برچسبها: Funny

شهین خانم و ثریا خانم توی خیابون به هم رسیدن
بعد از کلی احوالپرسی و چاق سلامتی
شهین خانم پرسید :راستی از دخترت چه خبر؟دوسالی باید باشه که ازدواج کرده ، از زندگیش راضیه ؟بچه دار شد؟
ثریا خانم یه بادی به غبغب انداخت و گفت آره جونم ،این پسره ، شوهرش ، مثل پروانه دور سرش می چرخه ، اون سال اول عروسی که دایم مسافرت بودن ، همه جا رو رفتن دیدن ، عید اون سال هم رفتن اروپا برای من هم یه پالتوی خیلی قشنگ آورده بود ، تو کار های خونه هم نمی گذاره دست از سیاه به سفید بزنه ، وقتی هم که حامله بود دیگه هیچی ، اینقدر بهش می رسید حالا هم که بچه اشون به دنیا اومده تا پوشک بچه رو هم این عوض میکنه ، آره شکر خدا خوشبخت شد بچه ام.
شهین خانم گفت شکر خدا ..ببینم پسرت چیکار میکنه از زنش راضیه؟
ثریا خانم یه آهی کشید و یه پشت چشم اومد که ای خواهر نگو که دلم خونه ، پسر بد بختم هر چی در میاره همش خرج مسافرت این دختره میکنه ، انگار زمین خونه اشون میخ داره اون سال اول که اصلا توی خونه بند نبودن ،اصلا فکر نمیکرد که بابا این بدبخت خرج این همه سفر رو از کجا بیاره ، بعدش هم عیدیه رفتن دبی ،دختره برا ننه اش رفته بود یه پالتو خریده بود 100 دلار، پسره شده حمال خونواده زنش، طفلک بچه ام توی خونه عین یه کلفت کار میکنه ، زنه دست از سیاه به سفید نمی زنه ، حامله که شده بود این پسره دیگه رسما شده بود زن خونه، بعد هم که ترکید حتی پوشک بچه اش رو میده این پسر بد بخت عوض میکنه ، آره خواهر طفلکم بدبخت شد.
برچسبها: Funny
محمود احمدي نژاد : من نه استاندار بودم ، نه شهردار و نه رئيس جمهور ؛ من فقط اشتباهي بودم و ديگر هيچ!
برچسبها: Funny
Subscribe to:
Posts (Atom)