ساعت یک و چهل وپنج دقیقه صبح روز دوشنبه ست...
سلام دوستان خیلی عذر میخوام که نصفه شبی مزاحتون شدم و بی خوابتون کردم. ولی اشکالی نداره چون لازم بود. من " یعنی امیر توکلی" امشب به این تیجه رسیدم که موجودی هستم بسی بیشعور ، احمق ، نفهم ، گاو ، الاغ ، زبون نفهم و غیره ... . البته صد رحمت به گاو و الاغ که یه کاربرد و بازدهی برای صاحبانشون دارن که من اونم نداشتم.
سوء تفاهم نشه و به هیچ کس " حتی تو " بر نخوره ، من با خودمم، با خود خودم . دوستان و عزیزان من ، بنده " یعنی امیر توکلی " نه نویسنده ام نه شاعرم نه هیچ کار مفیدی تووی زندگیم تا الان انجام دادم، من هیچی نیستم ، " هیچی ". من یک موجود بی خاصیت بی ارزش تنه لش هستم و تا الانم هرچی بودم از صدقه سری یکی دیگه بودم.
من " یعنی امیر توکلی" در کمال سلامت و آرامش و خونسردی اعتراف میکنم که خیلی زبون نفهم و احمقم ،" و تا الانم روی اعصابت بودم ، می دونم که حالت ازم به هم میخوره میدونم که کلافت کردم میدونم که همش میخوای یه جوری با هم بر خورد نداشته باشیم میدونم که حوصله ت رو سر بردم ، همه اینا رو میدونم . بهت حق میدم ، من بیشعور و نفهمم ، که نمی فهممت و سماجت میکنم، منو ببخش. " اشتباه نکنید این حرفا از روی عصبانیت نیست ، نه . من قول دادم دیگه هیچ وقت عصبانی نشم و سر قولمم هستم.
من " یعنی امیر توکلی" نه دیوونه شدم " البته تو همیشه میگی من دیوونه ام" ، نه به سرم زده ، فقط ...فقط من امشب به بی ارزشی خودم کاملن پی بردم و هیچ شکی بهش ندارم، همین .
دوست داشتم همه ی این حرفا رو داد میزدم.
سعی می کردم بعضی چیزا رو تغییر بدم ولی نشد واسه همین تصمیم گرفتم که امشب به تمام چیزهایی که هستم و شما ازش بی خبرید اعتراف کنم.
من بی شعور بودم...
من نمی فهمیدم...
من هیچی نیستم ...
منو ببخش که اذیتت کردم...
ببخشید اگر بی ادبی کردم...
سلام دوستان خیلی عذر میخوام که نصفه شبی مزاحتون شدم و بی خوابتون کردم. ولی اشکالی نداره چون لازم بود. من " یعنی امیر توکلی" امشب به این تیجه رسیدم که موجودی هستم بسی بیشعور ، احمق ، نفهم ، گاو ، الاغ ، زبون نفهم و غیره ... . البته صد رحمت به گاو و الاغ که یه کاربرد و بازدهی برای صاحبانشون دارن که من اونم نداشتم.
سوء تفاهم نشه و به هیچ کس " حتی تو " بر نخوره ، من با خودمم، با خود خودم . دوستان و عزیزان من ، بنده " یعنی امیر توکلی " نه نویسنده ام نه شاعرم نه هیچ کار مفیدی تووی زندگیم تا الان انجام دادم، من هیچی نیستم ، " هیچی ". من یک موجود بی خاصیت بی ارزش تنه لش هستم و تا الانم هرچی بودم از صدقه سری یکی دیگه بودم.
من " یعنی امیر توکلی" در کمال سلامت و آرامش و خونسردی اعتراف میکنم که خیلی زبون نفهم و احمقم ،" و تا الانم روی اعصابت بودم ، می دونم که حالت ازم به هم میخوره میدونم که کلافت کردم میدونم که همش میخوای یه جوری با هم بر خورد نداشته باشیم میدونم که حوصله ت رو سر بردم ، همه اینا رو میدونم . بهت حق میدم ، من بیشعور و نفهمم ، که نمی فهممت و سماجت میکنم، منو ببخش. " اشتباه نکنید این حرفا از روی عصبانیت نیست ، نه . من قول دادم دیگه هیچ وقت عصبانی نشم و سر قولمم هستم.
من " یعنی امیر توکلی" نه دیوونه شدم " البته تو همیشه میگی من دیوونه ام" ، نه به سرم زده ، فقط ...فقط من امشب به بی ارزشی خودم کاملن پی بردم و هیچ شکی بهش ندارم، همین .
دوست داشتم همه ی این حرفا رو داد میزدم.
سعی می کردم بعضی چیزا رو تغییر بدم ولی نشد واسه همین تصمیم گرفتم که امشب به تمام چیزهایی که هستم و شما ازش بی خبرید اعتراف کنم.
من بی شعور بودم...
من نمی فهمیدم...
من هیچی نیستم ...
منو ببخش که اذیتت کردم...
ببخشید اگر بی ادبی کردم...
برچسبها: For U
5 Comments:
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
موفق باشي
دوست هميشگي تو
يك دوست
شيطان درگاهت
آرش
گناه من كه همنام و هم فاميلي شما هستم چي هست؟
مي دونستي چند تا امير توكلي موفق توي دنيا داريم؟